درسهایی از یک تجربه کارآفرینی برای مخترعین
سوزان نیکولز صاحب برند yogitoes ارائه دهنده زیراندازهای یوگا در جلسه ای که توسط اتاق بازرگانی شهر ایرواین برگزار گردیده بود داستان راه اندازی کسب و کارشان را برای حاضران تعریف کردند. سوزان اینطور شروع می کند که وی مدیری در یک شرکت ساخت اسباب بازی و در عین حال یک معلم یوگا بوده است. در سال 2001 به هنگام تمرینات یوگا متوجه این مشکل می شود که زیراندازهایی که برای انجام حرکات یوگا روی آن دراز می کشند در اثر این حرکت ها بسیار جابجا می شود. بنابراین وی به سراغ فروشگاههای ورزشی می رود و بسیاری از برندهای مختلف را بررسی می کند تا زیرانداز مناسبی پیدا کند که چنین مشکلی نداشته باشد. با کمال تعجب متوجه می شود که چنین محصولی در بازار وجود ندارد. خودش این لحظه را به عنوان لحظه یافتم یا “Aha moment” تصویر می کند: زمانی که انگار آنچه به دنبالش بودی را یافته ای!
وی همانجا تصمیم می گیرد محصول مناسبی را درست کرده و آنرا برای رفع این نیاز به بازار بدهد. یکی از جنبه هایی که وی را به چنین مسیری تشویق کرده روند رو به رشد علاقه مندی افراد به ورزش یوگا بوده است.اولین مرحله، پیدا کردن مواد مورد نظر بوده که بر اساس توضیحاتی که خودش ارائه نمود مدت طولانی طول کشید تا به این نتیجه برسد که باید چنین محصولی با میکرو فایبر ساخته شود و توانست پس از طی مشکلات فراوان نمونه اولیه ای از آنرا تهیه نماید.
وی از فیدبک های منفی تعریف میکند که علی رغم دیدگاه خودش افراد مختلف به او می دادند و وی را از ادامه مسیر منصرف می کردند. در همین زمان وی به خاطر شغلش از شرق آمریکا به سمت غرب جابجا می شود. وی سعی می کند با حضور در محل های مختلف نسبت به پیدا کردن دوستان مختلف اقدام کند به این امید که بتواند کسانی را پیدا کند که صاحب کارخانجات ساخت محصولات باشند و بتوانند در این زمینه به وی کمک کنند. این مرحله بسیار سخت و طولانی بوده به نحوی که به قول خودش چندین دفعه به مرحله ناامیدی کامل رسیده بوده است.
در یکی از این روزها که برای تحویل گرفتن محل جدیدی که برای سکونت اجاره کرده می رود برای خرید برخی وسایل اولیه به فروشگاه 99 سنتی روبروی منزلش مراجعه می کند. موقع پرداخت پول راجع به مساله ای با نفر پشت سری اش شروع به صحبت می کند و وقتی از کار هم می پرسند، مشخص می شود که وی یک تولیدکننده است که در کره جنوبی کارخانه تولیدی میکروفایبر داشته است! وی راجع به طرحش با او صحبت می کند. فرد مذکور روز بعد در حال برگشت به کره بوده ولذا ساعت 4:30 صبح روز بعد در دفتر وی در خصوص طرحش صحبت می کنند و قراردادی را با هم امضا می نمایند که طی آن شرکت کره ای نمونه آماده برای ساخت محصول سوزان را تهیه می کند.
سوزان تعریف می کند که پول لازم برای ثبت اختراعش را نداشته و هیچ وکیلی حاضر نمی شده که با هزینه کم این کار را برایش انجام بدهد. روزی که به دنبال چاره این مساله می گشته است از کنار فروشگاه کتاب بارنز اند نوبلز رد می شود و در آنجا کتابی را با عنوان “Patent Pending in 24 hours. Everything you need to protect your invention” را خریداری می کند. پس از خواندن کتاب تمام فرمهای لازم برای ثبت اختراعش را خودش تهیه می کند و بعد با وکیل نویسنده کتاب تماس می گیرد و به وی پیشنهاد می کند که با دریافت 80 دلار این مدارک را برای وی مرور کند و به وی قول می دهد که پس از به تولید رسیدن محصولش، کارهای مربوط به ثبت اختراع شرکتش را به وی بسپرد. وکیل مذکور پذیرفته و این کار را انجام می دهد.
پس از این مرحله مشکل بعدی، پیدا کردن پول لازم برای تولید انبوه محصول بوده است. وی در این مرحله شرکتی ثبت کرده و برنامه ریزی هایش را برای آینده و اینکه می خواهد از شروع تولید این محصول به کجا برسد را شروع کرده بوده است. نکته جالبی که بین صحبت های سوزاناست شروع همکاری اش با یک کمپانی غیر انتفاعی می باشد. در نهایت از طریق افرادی که در این گونه فعالیتها با ایشان آشنا شده بوده به فردی برخورد می کند که به تازگی شرکتی ایجاد نموده و در فکر سرمایه گذاری بر روی یک محصول مشخص بوده است. و این مرحله رسیدن سوزان به قله سختی ها و ورود وی به سراشیبی کوه کارآفرینی بوده است. وی در اولین سفارش، 1500 عدد از محصولش را تولید می کند که در عرض یک ماه به فروش می رسد. در حال حاضر شرکت وی دهها اختراع متفاوت کرده و محصولات فراوانی را به بازار عرضه کرده است.
در گذشته ایمیلهای زیادی در مورد اختراعات و ایده های جالبی که افراد دارند به ما ارسال شده است و از ما راهنمایی خواسته شده تا چطور این اختراعات را به بازار عرضه کنند. از نظر ما داستان سوزان و بسیاری کارآفرینان دیگر که اساس کارگاهها، سمینارها و و سخنرانی های بسیاری را هم تشکیل می دهد می تواند راهنمای خوبی برای همه مخترعین و نوآورانی باشد که به دنبال تجاری کردن ایده های خود هستند. بر همین مبنا نکات زیر را که بر مبنای همین مشاهدات و سمینارها جمعبندی شده است را برای استفاده علاقمندان می توان خلاصه سازی نمود:
- اختراع کردن لزوماً به معنی موفق شدن نیست. اختراع فقط طی کردن بخش کوچکی از مسیر موفقیت می باشد. از لحظه اختراع تا رسیدن به نتیجه راه بسیار زیاد است. صحبت خیلی جالبی که در این زمینه در یک کارگاه کارآفرینی مطرح شده این بود که “ایده های میلیون دلاری بسیار زیاد هستند اما آن چیزی که نادر است اجرای یک میلیون دلاری می باشد.”
- شاید برای دوستانی که برنامه shark tank را دیده باشند جالب باشد که سالانه بیش از 40 هزار گروه درخواست شرکت در این برنامه را می دهند که از بین آنها تنها 200 نفر وارد مرحله بعد شده و در نهایت 100 نفر جلوی سرمایه گذارها قرار می گیرند. اگر طرح شما دارای prototype نباشد به هیچ عنوان به این منظور انتخاب نمی شوید.
- اگر محصولی برای شما بسیار جالب و هیجان انگیز است لزوماً برای انسانهای اطراف شما این طور نیست. بنابراین اول از همه باید به نحوی مطمئن بشوید که آنچه اختراع کرده اید نیازی را از کسانی برطرف می کند و بعضاً حتی اگر در فکر فروش میلیونی آن هستید باید فکر کنید که آیا نیازی را از سایر مردم دنیا برآورده می کند یا خیر؟ دقت کنید که جا انداختن چیزی که مردم نیازی به آن ندارند بسیار مشکل تر خواهد بود. در کتابی نوشته بود که ایده ای که نیاز آن اکنون وجود ندارد به هیچ عنوان نباید توسط یک شرکت تازه تأسیس پیگیری شود به این دلیل که اولاً برای جا انداختن چنین محصول یا خدماتی باید هزینه ای بسیار بیشتر پرداخت نمود و دوماً به فرض موفقیت هم، امکان اینکه آنچه انجام شده به سرعت توسط شرکت های بزرگ با بودجه های کلان جایگزین شود بسیار خواهد بود. پس برای جمع بندی، اگر شما تازه می خواهید وارد مسیر کارآفرینی شوید سراغ اختراعات به اصطلاح فانتزی نروید. دقت کنید که اختراع شما حتماً نیازی را از گروهی از افراد برطرف نماید.
- آماده باشید که نظرات منفی دیگران را بشنوید اما بر روی شما اثر نگذارد. اگر خودتان به این جمع بندی رسیدید که راهتان درست است باید بتوانید بدون جذب انرژی های منفی اطرافیان همچنان به ادامه مسیر بپردازید.
- همانطور که در داستان سوزان دیدید یک ایده کوچک می تواند زندگی فرد یا خانواده ای را برای همیشه تغییر دهد اما این کار به آسانی انجام نمی شود. برای انجام آن باید با تمام وجود به آن اعتقاد داشته باشید و با پشتکار فراوان انجام ایده را دنبال کنید. به اصطلاح می گویند پشت سر موفقیت های یک شبه سالها تلاش بوده است! بنابراین آماده باشید که حداقل چندین سال سختی بکشید تا ایده تان را به نتیجه ای تبدیل کنید. اگر آماده این سختی نیستید وارد مسیر نشوید.
- در جاهای مختلف داستان سوزان دیدید که چگونه افرادی که می شناخت و یا با آنها آشنا شد توانستند موجب موفقیتش شوند. هرچه شبکه افرادی که می شناسید و آنها شما را می شناسند وسیعتر باشد شانس موفقیت شما بیشتر خواهد بود. به همین دلیل هم هست که در دوره آموزشی که اخیراً با کمک اتاق بازرگانی ایرانیان آمریکاییان اورنج کانتی در محل مرکز برابری پارس در شهر لس آنجلس با عنوان “مبانی راه اندازی بیزنس کوچک شما در کشور آمریکا” توسط نگارنده راه اندازی شده است با مبحث Networking شروع گردید. در این کارگاه آموزشی کوتاه همه حاضرین را تشویق شدند تا از کوچکترین فرصت هایی که دارند برای حضور در جمع هایی که در آنها صاحبان بیزنس وجود دارند و یا حضور در فعالیت های داوطلبانه سازمانهای غیر انتفاعی استفاده کنند و تا می توانند با افراد مختلف آشنا شوند و خود و توانایی هایشان را در نطق آسانسوریهایشان (در مورد نطق آسانسوری اینجا بیشتر بخوانید) برای آنها ارائه نمایند. شبکه بزرگتر دوستان و آشنایانی که نسبت به شما دید خوبی دارند رابطه بسیار مستقیمی با شانس موفقیت شما خواهد داشت.
- در داستان سوزان دیدید که چگونه برای ثبت اختراعش راه حل ارزان قیمتی را با مطالعه، فکر و مذاکره پیدا کرد. برای موفق شدن لازم است که خارج از چهارچوبهای ذهنی به مسائلتان نگاه کنید. نگذارید مسائل برای شما سد شوند و به هیچ وجه کمبود پول را مانع موفقیتتان ندانید. اگر ذهنتان را محدود نکنید می توانید برای رسیدن به مسائلتان راه حل پیدا کنید.
امیدواریم که نکاتی که بیانشد بتواند به همه دوستانی که ذهن خلاقی دارند کمک کند تا مسیر موفقیتشان را با روحیه و پشتکار بیشتری طی کنند. اگر کسی از دوستان هست که با توجه به تجربیاتی که داشته و موفقیت هایی که کسب کرده و یا مطالعاتی که کرده مسیری متفاوت از آنچه بیان شد را پیشنهاد می کند و یا نکته ای دارد که اینجا گفته نشده است، لطفاً آنرا با ما در زیر این پست در میان بگذارند. امیدواریم با مطالعه، تفکر و پشتکار بتوانیم جامعه کارآفرین موفق تری داشته باشیم.
سرکار خانم وزیری سلام
متنی زیبایی بود تبریک میگم
برای انسان هایی که به حاصل زحمات انسان های کارآفرین نگاه میکنند دیدن سختی هایی که در پیشینه این افراد بوده ناممکنه و برای همین، علل موفقیت در ذهنشان به عواملی همچون شانس، عدم وجود ظوابط و عوامل سطحی و ظاهری پیوند میخوره که اونارو مایوس میکنه یا وادار به انجام کارهای جسته و گریخته ی پرهدف میشن.
لینک این متن را برای برادرم که یه کارآفرین جوان است فرستادم مطمئنم برایش مفید خواهد بود.